الهیات و علوم زیستی
بحث دربارۀ رابطۀ علم و دین سابقهای طولانی دارد. مؤلف این مقاله که گیاهشناس و متأله است با محدود کردن دامنـۀ بحث به رابطۀ الهیات جدید غرب با موضوعات روز در علوم زیسـتی، نخسـت مـروری دارد بـر تحـولاتی کـه از زمـان طرح نظریۀ تکاملی داروین در عرصۀ علوم زیستی پدید آمده است، و سپس با مروری بر تعـدیلات و تحـولاتی کـه بـا ظهور داروینیسم نو و رابطهاش با یافتههای علم نوظهور ژنتیک رخداده است، به نتایج گونـاگون مترتـب بـر نظریـات و کشفیات جدید در حوزۀ علوم زیستی و فنآوریهـای مربـوط بـه آن مـیپـردازد کـه حـوزههـای مختلـف و مهمـی از زندگی بشر را چه به معنای مثبت و چه منفی کلمه متأثر کرده و متألهان جدید غرب را به طیفی گسترده از واکنشهای مختلف، چه همدلانه و چه ناهمدلانه، برانگیخته است. این همسخنی مستمر الهیات با علـوم زیسـتی نـه فقط بـه تعـدیل رویکردهای آن انجامیده، که عرصههایی نو بر آن گشوده است تا در پرتو الگوهای مربوط به علوم زیسـتی، نگـاهی نـو و عملگرایانهتر به دغدغههای حیات امروز بشر داشته باشد و حتی به پاسخهایی نو و مبتکرانه دست یابد. بخشی از ایـن کوشش و کشاکش، موضوع این مقاله است که در دو قسمت تقدیم خوانندگان میشود.