پیدایش جهان؛ تصادف یا طراحی هوشمند

نوشته ویلیام دمبسکی، استفان میر و مایکل بیهی- ترجمه سلاله امینیان- انتشارات پارسیک
درباره نویسندگان کتاب پیدایش جهان؛ تصادف یا طراحی هوشمند:
مایکل ج. بیهی درجه دکتریاش را در زیستشیمی از دانشگاه پنسیلوانیا (۱۹۷۸) دریافت کرد و استاد علوم زیستی در دانشگاه لیهای در پنسیلوانیا و عضو موسسه دیسکاوری است. کتاب او، جعبه سیاه داروی (فری پرس ۷، ۱۹۹۶) بحثی است در مورد مفهوم نظریه تکاملی آنچه او سیستمهای بیوشیمیایی «پیچیدگیهایکاهشناپذیر» مینامد.
ویلیام آ. دمبسکی دارای درجه دکترای ریاضیات از دانشگاه شیکاگو و دکتری فلسفه از دانشگاه ایلینوی شیکاگو و فوقلیسانس الهیات از دانشکده الهیات پرینستون است. آثار جدیدش شامل کتابهای طراحیهوشمندانه (اینتر وارسیتی ۱۰، ۱۹۹۹) و استنتاج طراحی (انتشارات دانشگاه کمبریج۱۲، ۱۹۹۸) است. او مدیر مرکز مایکل پولانی در دانشگاه بیلر و عضو موسسه دیسکاوری است.
استفان سی. میر، در سال ۱۹۹۸، با پایاننامهای در مورد منشا حیات و روششناسی علوم تاریخی، درجه دکتری خود را در رشته تاریخ و فلسفه علم از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. او اکنون استادیار فلسفه در دانشگاه ویت ورث۱۵ و مدیر مرکز تجدید علم و فرهنگ در موسسه دیسکاوری است. میر کتابهای زیادی نوشته و اکنون مشغول نوشتن کتابی درباره نظریه علمی طراحی زیستی است.
"پیدایش جهان" اثری است از "ویلیام دمبسکی"، "استفان میر" و "مایکل بیهی" که در آن به "تصادف یا طراحی هوشمند" پرداخته شده است. کتاب پیدایش جهان؛ تصادف یا طراحی هوشمند ششمین کتاب از مجموعه ما و جهان است. این مجموعه به همت دفتر مطالعات علم و دین موازی تدوین و ترجمه شده و در قالب دفترهایی با همکاری انتشارات پارسیک به تدریج منتشر خواهد شد.
بسیاری از متفکران غربی، از افلاطون گرفته تا آکویناس و نیوتون، بیش از دو هزار سال در این باره بحث کردهاند که جهان طبیعی طراحی ذهن یا هوشی ازلی یک خالق را آشکار میکند. بعدها، اواخر قرن نوزدهم، بسیاری از دانشمندان این نظر را رد کردند. نظریه تکامل براساس انتخابطبیعی نوشته چارلز داروین و دیگر نظریههای مادیگرا درباره منشا حیات و منظومه شمسی و کیهان، طبیعت را بهعنوان یک نظام خودموجودشونده نشان دادهاند؛ چیزی که هیچ شواهدی از اینکه هوش یا نیروی هدایتگری آن را طراحی کرده باشد، وجود ندارد.
قطعا حتی هواداران داروین از دیرباز اذعان داشتهاند که ارگانیزمهای زیستی به صورت طراحیشده بهنظر میرسند. همانطور که ریچارد داوکینز، یکی از سخنگویان اصلی پیرو داروین، گفته است: «زیستشناسی مطالعه چیزهای پیچیدهای است که ظاهرا برای هدفی طراحی شدهاند.» با این حال، پیروان داروین اصرار کردهاند کلمه «ظاهرا» گمراهکننده است؛ چرا که سازوکارهای انتخابطبیعی میتوانند پیچیدگی مشاهده شده در موجودات را توضیح دهند. بنابراین، در طول قرن بیستم، اغلب بهنظر میرسید که علم استدلال طراحی را تضعیف میکند و تقریبا هیچ حمایتی از باور الهی سنتی نمیکند. این شرایط، شروع به تغییر کرده است. طی پنجاه سال اخیر، کشفیات مختلف، نه فقط در زیستشناسی، بلکه در فیزیک و نجوم و کیهانشناسی، نشان میدهند حیات و کیهان نشانههایی از طراحی حقیقی، و نه فقط ظاهری، را آشکار میکنند. بهعلاوه، بسیاری از زیستشناسان تکاملی به مشکلات بنیادی سازوکار داروینی، بهعنوان توضیحی برای پیچیدگی و طراحی ظاهری موجودات زنده، اعتراف کردهاند. درنتیجهٔ این تحولات، بسیاری از دانشمندان این نظر را که حیات و کیهان صرفا طراحیشده «بهنظر میرسند»، رد کردهاند. در عوض، بسیاری از دانشمندان و فلاسفه اکنون باور دارند که کیهان و حیات به این دلیل طراحیشده بهنظر میرسند، چون واقعا طراحی شدهاند. این کتاب سعی دارد آغاز جهان را بررسی کند.
"ویلیام دمبسکی" استدلال می کند که به لحاظ منطقی، طراحی هوشمند، با همه چیز از خلقت متناوب گرفته تا آخرین درجه های تکامل سازگاری دارد. مورد اول به معنی مداخلهی آفریدگار در هر نقطهی قابل تصور برای ایجاد گونههای جدید است و مورد دوم به معنی آفرینش یکپارچهای توسط خالق است که در آن تمام ارگانیسمها در یک سیستم کلی و بزرگ که اغلب درخت زندگی نام می گیرد، جای دارند. او معتقد است هر دوی این حالت ها با طراحی هوشمند سازگارند با این حال، این مساله با تکامل تئیستی که از دیدگاه نویسنده، تصورات داروین از جهان را می گیرد و آن را به نحوی تعمید می دهد، ناسازگار است. با توجه به تکامل تئیستی، طراحی واقعی است، اما به شکل تجربی قابل تشخیص نیست و آن را میتوان تنها از طریق ایمان دریافت.
برای "ویلیام دمبسکی" در "پیدایش جهان" اصل مساله در این نکته خلاصه می شود که از یک برتری تکاملی، هوش یک محصول جانبی از فرآیندهای مادی کاملا کورکورانه است. این یک امر اصولی نیست و یک سازگاری، تکنیک یا مکانیسم بقا است؛ اما چیزی نیست که هر گونه ادعایی در مورد واقعیت داشته باشد. طراحی هوشمند این گفته را می چرخاند و می گوید که اگر شواهد خوبی از طراحی در زیست شناسی وجود داشته باشد، این طرح از یک هوش تکامل نایافته به دست آمده است. این بدان معنی است که هوش، چیزی اساسی برای واقعیت است و باید برای درک ما از علم نیز اساسی باشد.