تکاملگرایی و تبیین حیات

نویسندگان: فرانسیسکو آیالا، مایکل بیهی، بروس وبر، دیوید دپیو، جان هات، فرد هویل- ترجمه زینب خدایی- انتشارات پارسیک
کتاب تکامل گرایی و تبیین حیات هفتمین کتاب از مجموعه ما و جهان است. این مجموعه به همت دفتر مطالعات علم و دین موازی تدوین و ترجمه شده و در قالب دفترهایی با همکاری انتشارات پارسیک به تدریج منتشر خواهد شد.
تکاملگرایی و تبیین حیات شامل شش مقاله از پنج نویسنده است. موضوع اصلی مقالات این دفتر، مسئله نظریه تکامل اعم از تقریر داروینی و تقریرهای الهیاتی معاصر است. میتوان گفت رویکردهای اصلی به نظریه تکامل از دو طیف اصلی سازگاری و ناسازگاری آنها با نگرش دینی به آفرینش تشکیل شدهاند که البته در هر یک از این رویکردها هم نگرش نویسندگان بسیار متفاوت است. نگاه سازگاری به اشکال مختلفی طرح میشود. برخی معتقدند نظریه تکامل اگر در چارچوب و رویکرد علمی طرح شود نوعی نگاه از جنس طبیعتگرایی «روشی» است که در نتیجه تعارضی با رویکرد الهیاتی به شناخت جهان زنده ندارد و دلیلی هم ندارد خودمان را از مزیت داشتن دو چشم یا دو پا محروم کنیم. برخی دیگر هم با اعمال اصلاحاتی جزیی در هر یک از دو طرف منازعه کوشیدهاند این دو را سازگار معرفی کنند. برخی دیگر هم بر این باورند که حوزه عملکرد دانش در چگونگیها و حوزه الهیات در تبیین چراییهای بنیادین (مانند اصل «بودن») است.
در این مجموعه مقاله تعارضات متن دینی (گزارشهای ادیان) و یافتههای علمی مورد نقد و بررسی قرار نگرفته و تعارض برخی از اینگونه گزارهها که مثلا به تاریخ حضور موجودات زنده روی زمین مربوط میشوند، در درجه دوم اهمیت قرار گرفتهاند زیرا به اصل اعتقاد دینی که مبتنی بر وجود صانع و مدبری برای آفرینش است آسیبی نمیرسانند. افزون بر آن، «متن» با توجه به درجه آزادی و انعطافی که در معناداری دارد، بهطور معمول به تعارض جدی و پرمخاطره نمیانجامد و با پارهای توضیحات و تعابیر به سرعت سازگار میشود. از این رو، در این دفتر از مجموعهٔ ماوجهان تمرکز بر ایده محوری الهیات یعنی اعتقاد به خداوند آفریننده است. آیا نظریهای تجربی مانند تکامل میتواند علیه خالق به کار گرفته شود؟ باید تاکید کرد اگر کسی باور دارد که «علم تجربی ظرفیت و رویکرد اثبات خالق را ندارد»؛ به طریق اولی باید بپذیرد که علم تجربی هر زمان که علیه خالق به کار گرفته شده ایدهای ضعیف و خارج از رویکرد خود انتخاب کرده است. نفی، برادر بزرگترِ اثبات است و نظریهها در برابر «نفی» خالق نیز، محکوم به سکوتند. در ارتباط با آغاز حیات نیز مسئله چنین است. به نظر میلر که آزمایش و مدلسازی او در کتابهای کلاسیک اصلیترین آزمایش آغاز حیات است، «معضل منشأ حیات بسیار دشوارتر از آن شده که من و دیگر مردم [دربارهاش] رؤیاپردازی کرده بودیم». مجموعه مقالاتی که پیش روی خواننده قرار میگیرد از طیفهای مختلف نگرشها انتخاب شدهاند و میکوشد به ادبیات این مباحث غنا بخشند.
فرانسیسکو جی آیالا در زمینه ژنتیک جمعیت شهرت بیشتری دارد. نوشتههای او اغلب در زمینههای زیستشناسی است که با گرایشهای فلسفی و الهیاتی درآمیختهاند. کتاب فلسفه زیستشناسی او مشهور است. آیالا دانشمندی آمریکایی و اسپانیایی تبار است که در دانشگاه کلمبیا فعالیت دارد. مقاله او در این دفتر تفسیری از نظریه داروین ارایه میکند که به معنای «نفی» طراح در عین پذیرش طرحمندی است. او تفسیر خاص خود را از نظریه تکامل با این نگاه پایان میدهد که علم تجربی تمام ماجرا نیست و همچنین نمیکوشد تا خالق را انکار کند. به نظر میرسد آیالا وجود طراح را مستلزم ایدهآل بودن طراحی میداند و رنج و عیوب موجود در عالم را شاهدی بر خلاف تلقی میکند که جای درنگ فراوان دارد. او به جای مسئله طراحی نگاهی غایتشناختی را جایگزین میکند و بدینگونه سازگاری با الهیات را امکانپذیر میسازد.
مایکل بیهی دکتری زیستشیمی خود را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرده و استاد علوم زیستی در دانشگاه لیهای در پنسیلوانیا است. پیشتر در دفتر ششم ما و جهان با نظرات او در خصوص «پیچیدگیهای کاهشناپذیر» و نیز دفاع از نظریه «طراحی هوشمندانه» آشنا شدهایم. اینجا و در این مدخل، او تقریری مدرن از طراحی هوشمندانه ارایه میدهد که مهمترین تکیهگاه بحث آیالا را به چالش میکشد. او بر این باور است که میتواند نشان دهد طرحمندی جهان زیستی موضوعی قابل اثبات و علمی است و البته ربطی به صفات طراح آن ندارد تا کسی بخواهد از این صفات علیه نظریه استفاده کند. او برخلاف ویلیام پیلی به دنبال اثبات صفات طراح نیست.
بیهی در مقاله دیگرش که به عنوان مقاله پنجم در این دفتر آمده است، مسئله «پیچیدگی کاهشناپذیر» را طرح میکند و با مثالهای مشهورش از آن دفاع میکند.
مقاله بروس وبر و دیوید دپیو به نوعی نقدی بر نظر مایکل بیهی است. این دو معتقدند چگونگی شکلگیری سیستمهای پیچیده میتواند با خودتنظیمگری و پویاییهای آن توضیح داده شود. البته آنها بر این باورند که پاسخشان در سطح چگونگی است و سطح چرایی را لزوما اقناع نمیکند؛ اینکه واقعا چرا ساختارهای ساده و پیچیده داریم؟
جان هات استاد دانشگاه جرجتاون در زمینه الهیات است. او در این مقاله میکوشد میان دو چیز تفاوت قایل شود و نشان دهد موضوع اصلی طراحی نیست بلکه «مشیّت» است. از نظر هات، جدلهای پیشین در باب طرحمندی جهان و صفات طراح یک قلمرو است و اینکه آیا این جهان را میتوان بدون مشیت الهی در نظر گرفت، قلمرو دیگری است. او با تفکیک میان این دو حوزه مفهومی راهی برای عبور از نقض و ابرامهای مسئله طرحمندی جهان جستوجو میکند.