رفتن به محتوای اصلی

فلسفه هوش مصنوعی؛ از مبانی و خاستگاه تا قلمرو دگردیسی

تاریخ انتشار:
هوش مصنوعی به طرق فزاینده‌ای در حال نفوذ در زندگی ما است؛ بنابراین با تکیه تنها در رویکردهای سنتی و مبتنی بر فناوری برای توسعه و استقرار کافی نخواهد بود زیرا آن فناوری به‌گونه‌ای است که تجربه انسان را افزایش می‌دهد. هوش مصنوعی پیوندهای نزدیکی با فلسفه دارد زیرا هر دو در مفاهیم متعددی مانند هوش، عمل، خودآگاهی، معرفت‌شناسی و حتی اختیار مشترک هستند. رشد روزافزون فنّاوری درصدد ایجاد حیات مصنوعی یا مخلوقات مصنوعی است، به همین دلیل فلاسفه توجه شایانی به هوش مصنوعی نشان می‌دهند. این عوامل باعث ظهور فلسفه هوش مصنوعی شده ‌است. علاوه بر این، این فناوری با ایجاد موجودات مصنوعی مرتبط است، بنابراین این رشته می‌تواند موردتوجه فیلسوفان واقع شود. این عوامل به ظهور فلسفه هوش مصنوعی کمک کردند. فلسفه هوش مصنوعی شاخه‌ای از فلسفه ذهن و فلسفه علوم کامپیوتر است که هوش مصنوعی و پیامدهای آن را برای دانش و درک هوش، اخلاق، آگاهی، معرفت شناسی و اراده آزاد بررسی می‌کند؛ از همین رو مقاله حاضر به‌صورت نظری و به شیوه توصیفی و تحلیلی به بازشناسی فلسفه وجودی؛ مبانی، خاستگاه و قلمرو تحولات فلسفی هوش مصنوعی پرداخته است. ره‌آورد پژوهش این فرضیه را تقویت می‌نماید که فلسفه هوش مصنوعی مجموعه‌ای از مسائلی است که در درجه اول به این موضوع می‌پردازد که آیا هوش مصنوعی امکان‌پذیر است یا خیر و اینکه امکان ساخت یک ماشین تفکر هوشمند وجود دارد یا خیر. مهم‌ترین مسائل «ممکن بودن یا نه» در تلاقی نظریه‌های محتوای معنایی اندیشه و ماهیت محاسبات نهفته است. مشکله دیگر مربوط به ماهیت عقلانیت را احاطه کرده است و حول قوای استدلالی به ظاهر «متعالی» ذهن انسان می‌چرخد. نکته کلیدی دیگر مربوط به مسائل مربوط به معماری یک ماشین هوشمند می‌باشد. هنگامی‌که زمینه درک یک فناوری فراهم شد باید با توجه به واکنش‌های اجتماعی آن پاسخ مناسب آن را مطابق مقررات و قوانین پیدا کرد. همه ویژگی‌های یاد شده در مورد فناوری‌های جدید هوش مصنوعی نیز وجود دارند. در این میان اعتبار فلسفی هوش مصنوعی همراه با ترس از پایان دادن به دوره کنترل انسان بر روی زمین است. لذا نسبت به استقلال هوش مصنوعی و قابلیت‌های تصمیم‌گیری، تحقیقات آینده می‌باید می‌تواند بر چارچوب‌های اخلاقی کنترل کننده تمرکز کند.
بازگشت بالا