معرفت شناسی اصلاح شده و دانش شناختی دین
خداباوری تا به امروز یکی از مسائل مهم فلسفه دین بوده است. دانش شناختی دین به مساله ماهیت خداباوری و دامنه آن می پردازد. سنخ کار دست اندرکاران دانش شناختی عموما تجربی است. این تجربی بودن دو وجه دارد نخست اینکه مویدی برای فهم الهیاتی و فلسفی این مقوله است و دو دیگر اینکه فی نفسا چالشی بر سر راه نیل به تعریفی علمی از خداباوری است. نویسنده مقاله حاضر کوشیده است نظریه ها و آراء متخصصان معرفت شناسی اصلاح شده و دانش شناختی دین در خصوص باورهای دینی و خداباوری را با یکدیگر مقایسه کند. گرچه به اعتراف خودش مجال آن نداشته تا به تمام آراء معرفت شناسان بپردازد اما پیشنهاداتی در خصوص نحوه بررسی شباهتها و تمایزات دیدگاه های دانشمندان شناختی و معرفت شناسان اصلاحی ارائه کرده است. به باور نویسنده به منظور دستیابی به یک نظریه منجم فلسفی در خصوص خداباوری ابتدا باید نتایج تحقیقات دانش شناختی دین در این زمینه را عملیاتی و جهانشمول نمود آنگاه این نتایج را با سازوکارهای معرفت شناسی اصلاح شده مطابقت داد. که صدالبته این مهم کار آسانی نیست و فی نفسه مستلزم باز تعریف مساله کلان خداباوری و باور دینی در حوزه فلسفه دین است.