رفتن به محتوای اصلی

جایگاه بدن در امر ادراک از منظر ابن‌سینا و موریس مرلوپونتی

تاریخ انتشار:
در تاریخ اندیشۀ فلسفی، بحث از علم و ادراک همواره بر محور نفس بوده و بدن به‌منزلۀ امری ثانوی دائماً در حاشیه قرار گرفته است. فیلسوفان اسلامی به‌ویژه مشائیان، علم و ادراک را فعل نفس و نه بدن می‌دانند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با روش تحلیلی‌توصیفی و با رویکرد تطبیقی، آرای علم‌النفس ابن‌سینا و اندیشه موریس مرلوپونتی دربارۀ ادراک بدن‌مند بررسی شوند. در این راستا ابتدا آرای ابن‌سینا در باب اصول علم‌النفسی و سپس نقش بدن در ادراک، واکاوی و در ادامه پدیدارشناسی ادراک و نقش بدن در آن از منظر موریس مرلوپونتی بررسی می‌شوند. ابن‌سینا با اعتقاد به دوگانگی نفس و بدن، نفس را مبنای ادراک دانسته است؛ اما در عین حال، از نقش بدن – اعم از تأثیر مستقیم و غیرمستقیم – در امر ادراک نیز غافل نیست. او نفس را همچون راکبی می‌داند که از مرکب خود یعنی بدن، در افعال و همچنین ادراک بهره می‌گیرد. درمقابل، نفس و بدن نزد مرلوپونتی با هم اتحاد دارند و بدن در امر ادراک دارای نقشی پررنگ‌تر و برجسته‌تر است و به عبارتی، بدن، یگانه راه ادراک هستی است و آگاهی در بدن جاسازی می‌شود.
بازگشت بالا